عيد سعيد غدير برشما عزيز ولايت مدار مبارك باد
 
اشعاری ناب در خصوص عید غدیر

باده بده ساقیا ولی ز خمّ غدیر / چنگ بزن مطربا ولی به یاد امیر
تو نیز ای چرخ پیر بیا ز بالا به زیر / داد مسرت بده ساغر عشرت بگیر

    خم غدیر

باده بده ساقیا ولی ز خمّ غدیر / چنگ بزن مطربا ولی به یاد امیر
تو نیز ای چرخ پیر بیا ز بالا به زیر /  داد مسرت بده ساغر عشرت بگیر

بلبل نطقم چنان قافیه پرداز شد /  که زهره در آسمان به نغمه دم‌ساز شد
محیط  کون و مکان دایره‌ی ساز شد / سرور روحانیان هو العلی الکبیر

نسیم رحمت وزید دهر کهن شد جوان / نهال حکمت دمید پر زگل ارغوان
مسند حشمت رسید به خسرو خسروان / حجاب ظلمت درید ز آفتاب منیر

وادی خمّ غدیر منطقه‌ی نور شد / یا ز کف عقل پیر تجلّی طور شد
یا که بیانی خطیر ز سرّ مستور شد / یا شده در یک سریر قرآن شاه و وزیر

شاهد بزم ازل شمع دل جمع شد / تا افق لم یزل روشن از آن شمع شد
ظلمت دیو و دغل ز پرتوش قمع  شد / چه، شاه کیوان‌محل شد به فراز سریر

چون به سر دست شاه شیر خدا شد بلند / به تارک مهر و ماه ظل عنایت فکند
به شوکت فر و جاه به طالعی ارجمند / شاه ولایت‌پناه به امر حق شد امیر

مژده که شد میر عشق وزیر عقل نخست / به همّت پیر عشق اساس وحدت درست
به آب شمشیر عشق  نقش دوئیت بشست / به زیر زنجیر عشق شیر قلک شد اسیر

فاتح اقلیم جود به جای خاتم نشست / یا به سپهر وجود نیّر أعظم نشست
یا به محیط شهود مرکز عالم نشست / روی سیاه عنود سیاه شد همچو قیر

صاحب دیوان عشق عرش خلافت گرفت / مسند ایوان عشق زیب و شرافت گرفت
گل‌شن خندان عشق حسن و لطافت گرفت / نغمه‌ی دستان عشق رفت به اوج اثیر

جلوه به صد ناز کرد لیلی حسن قدم / پرده ز رخ باز کرد بدر منیر ظلم
نغمه‌گری ساز کرد معدن کل حکم /  یا سخن آغاز کرد عن اللطیف الخبیر

به هر که مولا منم علی‌ست مولای او / نسخه‌ی أسما منم علی‌ست طغرای او
سرّ معما منم علی مجلّای او / محیط انشا منم علی مدار و مدیر

طور تجلّی منم سینه‌ی سینا علی‌ست / سرّ اناالله منم آیت کبری علی‌ست
ذره‌ی بیضا منم لولو لالا علی‌ست / شافع عقبی منم آیت کبری علی‌ست

حلقه‌ی افلاک را سلسله‌جنبان علی‌ست / قاعده‌ی خاک را اساس و بنیان علی‌ست
دفتر ادراک را تراز و عنوان علی‌ست / سید لولاک را علی وزیر و ظهیر

دایره‌ی کن فکان مرکز عزم علی‌ست / عرصه‌ی کون و مکان خطه‌ی رزم علی‌ست
در حرم لامکان خلوت بزم علی‌ست / روی زمین و زمان به نور او مستنیر

قبله‌ی اهل قبول غره‌ی نیکوی اوست / کعبه‌ی اهل وصول، خاک سر کوی اوست
قوس صعود و نزول حلقه‌ی ابروی اوست / نقد نفوس و عقول به بارگاهش حقیر

طلعت زیبای او ظهور غیب مصون / لعل گهرزای او مصدر کاف است و نون
سر سویدای او منزه از چند و چون / صورت و معنای او نگنجد اندر ضمیر

یوسف کنعان عشق بنده‌ی رخسار اوست / خضر بیابان عشق تشنه‌ی گفتار اوست
موسی عمران عشق طالب دیدار اوست / کیست سلیمان عشق بر در او یک فقیر

ای به فروغ جمال آینه‌ی ذوالجلال / «مفتقر» خوش‌مقال مانده به وصف تو لال
گرچه براق خیال در تو ندارد مجال / ولی زآب زلال تشنه بود ناگزیر

************************************************************

شیعه جوشیده ‏ست از غدیر
 
جلوه‏ گر شد بار دیگر طور سینا در غدیر
ریخت از خم ولایت مى به مینا در غدیر
 
رودها با یکدگر پیوست کم‏کم سیل شد
موج مى‏ زد سیل مردم مثل دریا در غدیر
 
هدیه جبریل بود   الیوم اکملت لکم 
وحى آمد در مبارک باد مولى در غدیر
 
با وجود فیض   اتممت علیکم نعمتى 
از نزول وحى غوغا بود غوغا در غدیر
 
بر سر دست نبى هر کس على را دید گفت
آفتاب و ماه زیبا بود زیبا در غدیر
 
بر لبش گل واژه   من کنت مولا   تا نشست
گلبن پاک ولایت شد شکوفا در غدیر
 
 برکه خورشید   در تاریخ نامى آشناست
شیعه جوشیده ‏ست از آن تاریخ آنجا در غدیر
 
گر چه در آن لحظه شیرین کسى باور نداشت
مى‏ توان انکار دریا کرد حتى در غدیر
          
باغبان وحى مى ‏دانست از روز نخست
عمر کوتاهى‏ست در لبخند گل ها در غدیر
          
دیده ‏ها در حسرت یک قطره از آن چشمه ماند
این زلال معرفت خشکید آیا در غدیر ؟
 
دل درون سینه‏ ها در تاب و تب بود اى دریغ
کس نمى‏ داند چه حالى داشت زهرا در غدیر
          
************************************************************
 
غدیر نقش ولاى على به سینه ام
 
غدیر عید همه عمر با على بودن
غدیر آینه‏ دار على ولى الله ست
 
غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
غدیر نقش ولاى على به سینه ماست
 
غدیر یک سند زنده ، یک حقیقت محض
غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست
          
غدیر صفحه تاریخ وال من والاه
غدیر آیه توبیخ عاد من عاد است
 
هنوز لاله   اکملت دینکم   روید
هنوز طوطى   اتممت نعمتى   گویاست
          
هنوز خواجه لولاک را نداست بلند
که هر که را که پیمبر منم ، على مولاست
          
بگو که خصم شود منکر غدیر ، چه باک
که آفتاب ، به هر سو نظر کنى پیداست
          
چو عمر صاعقه کوتاه باد دورانش
خلافتى که دوامش به کشتن زهراست
 
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 20 مهر 1393 | 11:45 | نویسنده : غلامرضا كيوانلو شهرستانكي |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.

قالب

parsskin go Up

.

Flash Required

Flash is required to view this media. Download Here.




  • کمپ رز